کافه چپ دست

لبخند بزن......این بار به خاطر من...باشه..

تو مرا می فهمی !

من تو را می فهمم . . .

و همین ساده ترین قصه یک انسان است.

تو مرا می خوانی!

من تو را نابترین شعر زمان می دانم.

و تو هم می دانی ! تا ابد در دل من می مانی . . .

نوشته شده در جمعه 4 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 18:13 توسط asa| |

   زندگی چیست ؟ 

                اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟

                                         اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟

                 اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم ؟

                                       اگر زندگی است چرا می میریم ؟

                  اگرعشق است چرا به آن نمی رسيم ؟  

                            اگر عشق نيست پس چرا عاشقيم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه ی مطلب یه متن جالبه بخونید نمیدونم از کجا اومده ولی بخونید

در رابطه با اون حرکتی که میگین بکنیم (دوستان مدرسه)

عزیزانم من آدمی نیستم که بخوام گند بزنم به طرف.اصلا مهم نیست.بیایید خوش باشیم.سزای عملش را میبیند

گذشته آب از سرم، از خودگذشته ام و از خودم میگذرم!

به جرم اینکه خود من نیستم، از دیدن خود من هم برحذرم

(پس بگذارید خودشان بفهمند...بهتر است...من نگویم راحت ترم.)

بروم فیزیک بخونم.به بار 20 شدم یه بار ...

اینبار جو نگیرد مرا میخواهم بازم درس بخونم.

میروم سوی امتحانات.فعلا

(نظر بدینا)


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 4 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 11:47 توسط asa| |

 

یه دنیا حرف برای تو دارم   یه دنیا پر از حرف های نگفته   یک دنیا پراز بغض های نشکسته   با
منی هر جا واینک آمده ام تا مث همیشه سنگ صبور روز های دلتنگی ام با شی    دلم به
وسعت یک آسمان تیره غمگین است صدایی نیست   ماوایی نیست     حتی سایبان روز های
دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دل تنگی هایم نیست    من آمده ام اینجا کنار دلواپسی های شبا نه
ات    کنار شعله ور شدن شمع وجودت اما نمی دانم چرا دلم آرام نمیگیرد دلم گرفته: دلم سخت
در سینه گرفته باتمام وجودم تورا می خوانم   از توچیزی نمیخواهم جز دریای بی ساحل وجودت
را   جز دست های مهربانت راجز نگاه آرامت را   قلب پاکت راکه اندک زمانیست در سیل یاد خود
گم کرده ام     این شب ها حضورت را در کلبه ی خیال خویش می آورم وجودت را با تمام هستی
باقیمانده در نهان خانه قلبم نهان میکنم   چشم هایم را باز نمیکنمتا شاید بتوانم تصویرت را بر
روی پلک های بسته ام حک کنم ...... اما باز هم جای تو خالیست....


نوشته شده در 4 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 10:57 توسط | |

میخواهم تفاوت نسل هارا یک جوره قشنگ براتون بگم

همه ماجرای منو با م.م (منظورم داداشمه که گندیدم بهشون)میدونید (یعنی بچه های مدرسه)

واقعا جهش بزرگیه

محیا و آلاله و صبا، خاله و مامان و عمه ی هم بودند

منو آوا و الهه و ..... عشق هم شدیم!

این هم مدلیه واسه خودش نه؟؟؟؟

(منظور از عشق:یعنی زر=ضر=ذر مفت)

 

م.م=یه بنده خدایی که الان خیلی گندست پس با یکی دیگه اشتباه نشه

 

نوشته شده در جمعه 4 / 3 / 1390برچسب:,ساعت 10:36 توسط asa| |